من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

شنبه صبح

ساعت یازده ست و نباتی هنوز خوابه و من از نه و نیم بیدار و تو اینستا میچرخم

زنگ زدم مامان گوشی رو برنداشت

حمامه یا شایدم رفته چکاپ ازمایشاش رو بده؟

نبات بیدار شه ما هم بریم حمام

امروز بعدازظهر باشگاه دارم و باید شامم هم درست کنم 

کاش میدونستم چی میخوام بذارم فکر کردن برای شام و ناهار از درست کردنشون سخت تره

یکی از خانومای باشگاه ناخن کاره و قراره این ماه نرم ارایشگر همیشگی و ایشون ناخنام رو ترمیم کنه

چقدر دوست دارم اسم دخترمو اینجا نبات گذاشتم انقدر که شیرینه و قنده اسم نبات واقعا برازنده اشه….البته که همتون میدونید اسمش چیه ولی کلی فکر کردم که اینجا چی صداش کنم و چی بهتر از نبات!

خانوم بیدار شدن و صبحانه خوردن و مامان هم زنگ زد رفته بود ارایشگاه برای ترمیم ناخن…تا بیاد ما هم بریم یه دوش بگیریم و بیایم

فعلا

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم ف شنبه 7 بهمن 1402 ساعت 13:28 http://khanomef.blogsky.com

ئه
من فکر کردم‌ واقعا اسمش نباته :)

راستی پسرم ۴ سالشه

نه ولی راحت ترم براش اسم دیگه ای بذارم اینجا
ای جان پس تقریبا هم سنن
دختر من ابان ۹۸

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد