من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

دنیای این روزای من


سلاااام
ببخشید که زودتر نشد بنویسم اخه خیییلی سرم شلوغه!
دیگه خودتون قضاوت کنید،بعد اووووونهمه سال انتظار خدا یه فرشته خوشگل کوچولو بهم داده مگه میتونستم یه لحظه ازش غافل شم و گوشی دست بگیرم؟
الان هم کنارم خوابیده و همین الان پستونکش رو شوت کرد بیرون...
از بچه داری بگم که قشنگترین حس دنیاست...
سختی که نداشت خداروشکر حالا یا من زیادی خوش شانسم یا زیادی عاشق!
سخت ترین قسمتش فقط گرفتن ناخنهاشه که توی خواب میگیرم و با صدای تق تق ناخنگیر از خواب میپره...
اون اوایل یه مهمونی تو باشگاه گرفتیم و کل فامیل رو دعوت کردیم و دختر قشنگم رو با افتخار به همه معرفی کردیم...
فردای اومدنش واکسن دوماهگی زد که خداروشکر زیاد اذیت نشد...
دو تا دکتر اطفال بردمش که دومیش خیلی به دلم نشست و از این ببعد ماهی یکبار پیش همین دکتر میبرمش برای چکاپ.
یکهفته بعد از اومدنش به خونه هم رفتیم اتلیه و کلی عکسای خوشگل خوشگل انداختیم که هنوز اماده نشده و ندادن بهمون.
دوم بهمن رفتیم برگه سلامت گرفتیم و رفتیم بهزیستی دخترم رو نشون دادیم و کارمندا دورش جمع شده بودن و قربون صدقه اش میرفتن...کار هر روزم صدقه دادن و اسفند دود کردن و ایت الکرسی و وان یکاد خوندنه...
دیگه کلی بزرگ شده عزیزکم و تو این یکماه و یک هفته خودم کامل حس میکنم بزرگ شدنش رو...
بهمون میخنده،چهره هامونو تشخیص میده ،دیگه مثل اوایل که اومده بود و خنده هاش غیر ارادی بود،نیست!کاملا به ما واکنش نشون میده...
شیرش رو فقط از دست خودم میخوره و اگر هرکس دیگه بهش شیر بده تا ته نمیخوره!
فقط من و باباش رو دنبال میکنه و به بقیه فقط لبخند میزنه.
بعد یه مدت طولانی که بغل بقیه باشه گریه میکنه و منو میخواد!تا میگیرمش بغلم اروم میشه و میخوابه...
عاشق صدای قورت قورت شیر خوردنشم،تو سکوت نیمه شب!
به عشق این صدا اتومات شبا بیدار میشم سر ساعت!
دخترکم تنبلو تشریف داره و بیشتر اوقات خوابه،مگر سه چهار روز تو این یکماه که توی روز نخوابید ولی  شبا غش خوااابه و خودم بیدار میشم و تو خواب شیرش میدم.
از خانواده و فامیل و اشنا هم که نگم که همه عاشقشن،یا مهمون داریم یا دعوتمون میکنن به عشق دیدن خانوم خانوما...
بابام که دیگه هیچی....تا حالا ندیدم برای ما حتی اینطور از خود بیخود بشه!یک قری میده برا دخترم!اینم غش غش میخنده برا بابام!
خلاصه که حال و احوالمون بهشتیه.خونمون نورانیه،دلامون پر از عشق و شادیه و لحظه لحظه شاکر خدای بزرگ و مهربونیم که چنین هدیه ای بهمون عطا کرد...
امیدوارم طلسم ننوشتنم شکسته باشه و بتونم تند تند بیام و از بزرگ شدن و شیرین کاریهای قندکم بنویسم.یه پست نصفه هم نوشتم از روزیکه رفتیم دخترگلم رو اوردیم ،کاملش میکنم و پستش میکنم.
ضمنا شرمنده ام که نشد کامنتای پست قبل رو جواب بدم،تاییدشون میکنم ولی اینجا از همگی تشکر میکنم واقعا محبت داشتید به من و دخترم.
یه چیز دیگه هم بنویسم و برم...
تو رو به خدا اگر کسی اینجا رو میخونه که به هر دلیلی بچه نداره ولی مادر شدن رو دوست داره،حتی اگر مجرد هستید و تصمیم ازدواج ندارید،در اولین فرصت  برید بهزیستی و درخواست بدید،بخدا که هیچ فرقی با فرزند زیستی خودتون نخواهد داشت،حیفه،خودتون رو از تجربه این حس نااااب محروم نکنید...

نظرات 37 + ارسال نظر
آبانه پنج‌شنبه 8 اسفند 1398 ساعت 22:44

خدا شما رو به هم ببخشه
حلالتون باشه اینهمه شادی

فداااااات بشم

ملیکا چهارشنبه 23 بهمن 1398 ساعت 17:34

سلام شمیم جان
الهی شکر الهی شکر الهی شکر

الهی شکرررر

رها دوشنبه 21 بهمن 1398 ساعت 18:27

شمیم جون خیلی بهت تبریک میگم خوشبخت باشین ،هر کدوم دیگری رو کامل کردین چه حس زیبایی یه سوال منکه یه فرزند دارم می تونم درخواست بدم؟

اره عزیزدلم
زنگ برن بهزیستی بهت میگن

سسسسسسسسسسسسسسسسس پنج‌شنبه 17 بهمن 1398 ساعت 08:29

سلام
خیلی خوشحالم
ممنونم بابت تمام حسای خوبی که به همه دادی

سلام
ممنون از لطف شما

گیسو یکشنبه 13 بهمن 1398 ساعت 12:52

خداروشکر که این لحظه های قشنگ رو تجربه می کنی و بیشتر از خیلی های دیگه قدرش رو می دونی.
الهی که شیرینی زندگیتون همیشگی باشه و با رشته نازتون خوش و خرم باشید.

ممنونم عزیزدلم

ماهی یکشنبه 13 بهمن 1398 ساعت 11:09

خدا رو شکر ... خدا شما دوست داشتنی ها رو برای هم نگه داره که هر روز بیش از پیش احساس خوشبختی و لذت بکنید
اشک تو چشمام جمع شد از ین همه احساس و پاکی

واقعا خداروشکر بخاطر این دختر ماه که خدا به من داد
ممنون عزیزدلم

رکسانا شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 20:35

خاله رکسا قربون اون فندق ناز بره که اینقدر شوق و انرژی بهتون داده. خدا نگهدار دخمل نازت باشه شمیم جان. من خواهر ندارم ولی میدونم اگه داشتم همین اندازه واسه نی‌نی دار شدنش‌ذوق میکردم. همین که میدونیم مشغله مادرانه داری که وقت نمیشه بنویسی دلمون آرومه . الهی شکررررر واسه فرشته کوچولویی که بهت هدیه داد. بوسش کن عزیزدلم از جای ما

خاله رکسانای مهربونش
مررررسی عزیزدلم
یه عالمه بوس به صورت ماهت

نرگس شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 12:46 http://Azargan.blogsky.com

سلام عزیزم
ماشالا به این روزهای قشنگتون ایشالا هرروزتون قشنگ ودلچسب باشه امیدوارم بهترین ها در کنارهم براتون رقم بخوره خوشبخت ‌وعاقبت بخیر باشه در کنار پدرومادر عزیزش منتظر نوشته های قشنگت هستم مامان مهربون

قربونت نرگس جان

نسیم شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 11:13

اون دخمل
قند ..نباته..شکر پنیره
خدا بهت ببخشش

فدای شما دوست جونی

مریم شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 09:53 http://marmaraneh.blogsky.com

چشم و دلت روشن با این روزهای قشنگی که داری.
الهی که لحظه لحظه زندگیتون با عشق و حال خوب ثبت بشه و الهی که لبخند از لبای فرشته کوچولوت کنار نره

ممنونم عزیزدلم
خودت چطوری؟با گل پسر خوش میگذره؟

فریبا شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 08:19

الهی هزار مرتبه شکرت
هزار ماشالا

فرناز بانو شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 03:23

خداییی شمیم خیلی نامردی ... دلم واست لک زده بود ‌‌‌ .... کارهرروزم چک کردن وبلاگت بوی ... بیمعرفت اینهمه خوشی و شادی تنها تنها؟؟؟؟
پس ما چی ؟؟؟؟؟ خدارو واسه لظه به لحظه ی این روزا دل آرومت هزاربار شکر میکنم ... الهی که چشم بد از نازدونه امون دور باشه همیشه ... شاد باش همیشه رفیق

عه عه من که عذرخواهی کردم
مرسی عزیزدلم بازم ببخش بخدا انقدر وقت کمه نمیفهمم روزام چطور میگذره...تازه دانشگاهم هست...

لاله جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 18:27

خدا برا نگهداره ، دز سای تو و همسر بزرگ بشه با ارامش و خوشی ، خیلی زیباست و شیرین
عزیزم اگر وقت کردی از عکس العمل پدر و مادر خودت و همسرت برام میگی وقتی از تصمیم شما مطلع شدن و اینکه استقابال کردن یا به مرور راضی شدن و ...

ممنونم عزیزم
خانواده ها رو از همون دوسال پیش که درخواست دادیم مطلع کردیم.از همون ابتدا موافق بودن و پیگیر اما اینهمه عشق و علاقه به دخترم رو واقعا انتظار نداشتم!اصلا یه جوری عاشقانه دوستش دارن که باورم نمیشه!

پرستش جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 18:24

سلام خیلی سال پیش امدم وبلاگت و خیلی غمگین بودی دیگه نیومدم تا این چند وقته وای چه قدر خوشالم اینقدر خوشحالی دختر خوبه بزار بزرگتر بشه اون وقت که ماما میگه چه قندی تو دلت اب میشه بازم خیلی خوشحالم فقط دوست دارم عکسشو بهم نشون بدی

ای جونم
ممنونم
برای حفظ حقوق خودش عکس کاملش رو منتشر نمیکنم اما گاهی نیمرخی،دستی پایی لب و دهنی ازش میذارم اینستا

رهآ جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 15:58 http://Ra-ha.blog.ir

سلام :)

چه حس خوبی. چه پست پرانرژی.
خدا حفظش کنه گل دخترت. الهی عاقبت بخیری ش ببینی.

سلام
لطف داری شما

Lili جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 14:38

آخ چه حس خوبیمن دلم رفت برای این عروسک.خیلی حس خوشگلیه.نمیدونم اینم ی جور متفاوتی قشنگه.منم ی روزی کاش لایق باشم بتونم یه نی نی خوشگل بیارم و مامانش بشم خدا حفظ کنه این ملوسک خانمو قشنگ مزد صبر کردنتونو گرفتین میدونید دیگه ما الان مشتاق تریم بره نوشتن

انشالا که هرچی دلت میخواد همون بشه عزیزم

میترا جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 08:41

وای عزززیززم
ماشالله لاهول و لاقوت ....
هرروز بخون فوت کن تو صورتش
انشالله عاقبت بخیرریشو ببینید

میخوووونم خیلی زیاااد

سمیه جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 01:49 http://lucydays.blogsky.com

سلام عزیزم
فقط میتونم بگم که از اول تا آخر پست رو اشک ریختم
خدا حفظش کنه براتون
انشالله همیشه زیر سایه شما سرزنده و سلامت باشه پرنسس خوشگلمون

ای جانم اشک چرا؟؟؟
فدات بشم عزیزم

نیلا جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 00:47

شمیم جان به نظرم با این کارت دنیا و آخرت را با هم بردی. مبارک باشه این خوشبختی.

چی بگم والا
فکر کنم بیشتر دخترم آخرتش رو خریده با این ثوابی که کرده و یه جماعتی رو به آرزوشون رسونده و دلشون رو شاد کرده

ترانه زندگی پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 23:45

خدا پشت و پناه دختر نازتون و همچنین خانوادتون باشه یعنی انقد لذتبخش تعریف کردی که منو یاد بچگی های پسرم انداختی انشالله لب و دلتون همیشه شاد باشه بذامون بیشتر پست بزارید

چشم عزیزم سعی میکنم

مریم ف پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 21:53

چقدر منتظر این روزا بودم. خیلی خوشحالم. بیشتر واسه این نینی گردالو برای چنین مادری

خودم بهش میگم کله گردالی

فروغ پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 20:11

خدا رو شکر خدا رو شکر
الهی بمونید برای هم

گلریز پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 17:58

خدا را شکککککر ، خیلی خوشحال شدم ، هرروز میومدم ببینم از احوالاتتون نوشتید یا نه ؟ ان شاءالله این لحظه های ناب قسمت همه ی منتظرا بشه

اخی ببخشید منتظر موندید
انشالا همه به ارزوهاشون برسن

فرشته پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 17:42

دختر آگاه و خوش قلبی مثل تو بهترین مادر هم میشه

خجالتم میدین

نسیم پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 16:14

شمیم جون با 6رخط از نوشته هات بغض کردم و اشکم دراومد.چقدر قشنگ حس و حالتونو توصیف کردی.الهی که هنیشه به هرچی که میخوای برسی و شاهد موفقیتهای دختر گلت باشی

جان جان فدای اشکات

شهره پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 14:49

خدا برا هم حفظتون کنه انشالله⁦❤️⁩⁦❤️⁩

ممنونم جانم

رها پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 14:31 http://rahashavam.blogsky.com

تا اینستا دیدم خوشگل خانوم فرمودن مامانش اپ کرده زود اومدم.اشکمون رو دروردی دختر. ای جونم برا اون قرتی خانم. ایشالا که تن همه تون سلامت باشه و همیشه بخندید و خوش باشید.

ای خدااا قرتی خانوم گفتی دلمو بردی

فریا پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 14:08

به به چه دختر خانومی داری ،خدا نگهدار این زیبای خوشگل باشه

مرسی عزززیزم

لاندا پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 13:15

ای جانم خوشگل خانم، نصفه عکسش که انقدر نازه کلش چیه دیگه
قدمش پر از خیر و برکت و شادی بوده، انشالله صد برابرش بازم باشه
خدا به هم ببخشدتون

فدای نگاه مهربونت عزیزم

رویای ۵۸ پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 12:58

الهی که ثانیه ثانیه ی زندگیتون سرشار باشه از عشق و نور و لبخند

ممنونم به همچنین

اکرم پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 12:14

میدونی چقدر از دستت حرص می‌خوردم که از قند عسلت برامون ننوشتی،؟ ولی الان که دیدم نیمرخش رو تو اینستا ،دلم غش رفت و ضعف کردم براش و بهت حق دادم .الهی شکر بابت این روزها و حال و هوای خونه اتون شمیم جونم .بنویس و از قند و مربات بیشتر برامون بگو

وای وای من که عذر خواهی کردم که!!!
قربونت برم ممنونم

آرزو پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 10:40

خداروشکر به خاطر حس و حال الانت ایشالله شادیتون پایدار و روزافزون باشه

متشکرم ازت

Kindgirl پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 09:47

خدا رو شکر انشالله خونتون همیشه پر نور و عشق باشه،توصیه اخرت عالیه با اینکه تجربه شمارو ندارم ولی به شدت بهش اعتقاد دارم

الهام رضایی پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 08:58

خدا حافظ و نگهدار قرتی خانم باشه

گشت ارشاد به بچه ام گیر نده صلوات
فدات عزیزم

نفس پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 08:38

الهی صدوبیست سال زیر سایه شما و پدرش شاد و سلامت باشه ممنون که نوشتیییی

ممنون که میخونی نفس جان

سحر پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 03:30 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

خداروهزاران بارشکر
خدا گل دخترت حفظ کنه
ماشاالله لاحول ولاقوت الا بالله العلی العظیم

ممنونم سحر جانم

من پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 01:26 http://mm-aa-nn.blogsky.com

چشمام پر از اشک شد... خوشحالم هم برای تو و هم برای فرزند نازت

لطف داری گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد