من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

من،زنی تنها در آستانه فصلی سرد...

یه انگیزه تازه برای زندگی

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

سلام دوستان

امیدوارم خوب باشین روبراه باشین دغدغه نداشته باشین و در ارامش و سلامتی روزگار بگذرونین

تو این چند هفته ایی که تصمیم گرفتم بچه ام رو پیدا کنم و بیارم خونه اش تو تلاطم بودم...از یه طرف دارم میرم بهزیستی برای بازگشایی پرونده ام و انجام ازمایش عدم اعتیاد و صلاحیت اخلاقی و روانی و...

از طرفی به دوست و آشنا سپرده بودم اگر احیانا نوزادی پیدا کردن که خانواده اش ولش کردن و رفتن اون بچه منه و بهم خبر بدن...

تو همین دو هفته چندتا نوزاد پیدا شد که خانواده هاشون از هشت تا دوازده میلیون میفروختنشون!!!!

وای خدا دلم آتیش میگیره...

از طرفی له له بچه رو میزنم ولی مگه دلم میاد پول بدم و بچه بخرم؟؟؟اخه مگه من انقد رذلم که پول داشته باشم و بدم به مادری و نوزاد سه روزه اش رو از آغوشش بگیرم؟؟؟؟اگر پول داشتم که میدادم بهش تا مشکلش رو حل کنه و بچه اش رو شیر بده و خودش بزرگش کنه و تو آغوش بگیردش،بچه با خواهرا و برادراش بزرگ بشه و بخاطر فقر و احتیاج خانواده اش ازشون دور نیفته...

وقتی بهم تلفن میشه و میگن یه پسر سه روزه است هشت میلیون میخوای؟؟!!!!دلم میخواد زمین دهن باز کنه و منو ببلعه...

تو لحظه بخاطر نیازم به داشتنش به حامد میگم هشت میلیون داری بهم بدی؟

ولی یک دقیقه که میگذره بغض میکنم و اشکام سرازیر میشه...

نهال میگه غصه اون مادرو نخور که میخواد بچه اش رو بفروشه،اون کارش اینه .بعد از این دوباره حامله میشه و بعدی رو هم میفروشه این یه شغل جدیده که این روزا باب شده...

ولی من به این فکر میکنم که به اون بچه چی بگم؟

بگم تو فقط هشت میلیون بودی؟؟؟

بگم تو رو خریدم و بسته بندی کردم و اوردمت خونه؟

بچمه!!!!!کالا که نیست.....

برای تویی که همه وجودمی....ندیده تمام جون و عمر زندگیمی....برای تویی که هنوز نه میدونم کجایی نه میدونم به دنیا اومدی یا نه...نه میدونم چطور قراره به من برسی...برای تو مینویسم که دنیامی .

تمام زندگیم رو حاضرم برات بدم همه چیزم رو اما حاضر نیستم پول بدم و از یه مادر که به هرررر دلیلی بچه اش رو میفروشه تو رو بخرم!

صبر میکنم نفسم ،صبر میکنم و طاقت میارم تا تو رو به بهترین شکل ممکن پیدا کنم و به خونه بیارم...جوری که وقتی دارم داستان پیدا کردن و اوردنت به خونه خودت رو برات تعریف میکنم بتونم تو چشمات نگاه کنم و شرمنده نباشم....


نظرات 17 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 12:51

انشاله هر چی خیره اتفاق میفته شک نکن من دلم روشنه

متشکرم دوست عزیزم

نیل دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 12:16

سلام شمیم جان خدا برات بهترین رو میخواد با این قلب پاکت
پاراگراف آخرت خیلی خیلی فوق العاده احساسی و عمیق بود
ان شالله اونی که باید نصیبت بشه

عزیزدلم
مرسی لطف داری

baiza دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 08:43 http://mydailydiar.blogsky.com

شمیم مهربون و خوش قلبم، من همیشه وقتی وارد وبلاګ تو میشم انتظار خوندن یک خبر رو دارم، عزیزم تو خیلی خوبی و خیلی خوش قلب من همجنان دست به دعا منتظر خوندن استم که فرشته کوچکت رو در آغوش ګرفتی. عزیزم یکدقه احساس کردم ای کاش نزدیکت بودم و در آغوش میګرفتمت با این همه خوبی و مهربونیت. دوستت دارم.

ای جااانم دعام کن بیضا جانم

مریم شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 12:22

انشاله عزیزم. انشاله پیدا میشه. من دلم روشنه...

مرسی نازنینم

لاله پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 19:04

برای توی مهربون خدا یکی رو که نیازش به تو هست سر راحت بزاره و قلبم رو از جا در اوردی

خدا منو ببخشه که ناراحتتون کردم
مرسی عزیزدلم

مریم سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 22:05

عزیزم انشالا که به بهترین شکل ممکن عزیز تو پیدا کنی با دل مهربونی که داری حتما خدا کمکت میکنه

فدای تو
مرسی عزیزم

آبانه سه‌شنبه 29 فروردین 1396 ساعت 17:54

نبینم اشکات رو خوشگل من
بیل بغلم

مرلینا دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 21:24

سسسسسسسسسسسسسسسسس دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 11:51

سلام
مهربان دختر عمه من هم بچه دار نشد. رت یه دختر رو که خانوتدش توان بزرگ کردنش رو نداشتن آورد و بزرگش کرد. مادر اون دختر فوت شده بود. موقع بدنیا آوردنش. و اونا توانایی بزرگ کردنش رو نداشتن. الان اون دختر بزرگ شده و سالهای آخر دبیرستانه و خوشبخت و شاد. اگه خواستی این کار رو بکنی حتما از یه جای دور انتخاب کن که هیچ وقت کسی سراغش نیاد و شما رو نشناسن و هیچ راه ارتباطی نتونن داشته باشن. توکل کن.....

سلام
مرسی از راهنماییهات
خدارو شکر برای دختر عمه تون و دختر نازش

سحر دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 11:38 http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

چه دل بزرگی داری گلم
خداحافظت کنه و دلت شاد شاد شاد کنه

اینجوریام نیست واقعا
سلامت باشی عزیزم

شیرین دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 11:10

شمیییییییییییییییم
دختر تو چه دل گنده ای داری آخه !!
پاراگراف آخرت عاااااالی بود

شییییییرین جانم کاش اینطوری بود که میگی
فداتم عزیزم

نیسا یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 16:42 http://nisa.blogsky.com/

دوست خوبم ان شاالله گمشده ات به زودی به آغوشت بیاد. وقتی نوشته های زیبایت را خوندم تمام وجودم پر از بغض شد. چقدر تو مهربونی رفیق .

ممنونم نیسای عزیزم
مهربونی از خودته نازنینم

نسیم یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 14:43 http://nasimmaman

خوبیم دوستم....کاش به ارزوت برسی

خدارو شکر که خوبین قربونت برم
میرسم دوست جون خدا با ماست

نسیم یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 14:27 http://nasimmaman

الهی قربونت برم دوستم
دارم میترکم...

خدا نکنه دوست جووووون
چرا اخه؟من ناراحتت کردم؟حالت خوبه؟ارشا خوبه؟

اسفندونه یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 13:56 http://esfandooneh.blogsky.com

ای جوووووون دلم
قربووووون دل مهربونت برم عزیزم
الهی که زودتر خدا خودش بذارتش جلوی راهت

مررررسی عشقم
فدایی داری

اکرم یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 12:35

شمیم عزیزم .....
اشک منو در اوردی
الهی الهی به حق این ماه پر خیر و برکت که خدا گمشده ی تو رو به بهترین نحوی که دوست داری ، تو بغلت بزاره
بهترین کار ممکن رو میکنی
عمه ی من سالها منتظر موند تا بچه ی خودش رو بیاره . چرا .. چون خانواده ی همسرش که خاله اش هم میشد رضایت نداشتن بچه ی دیگری رو بیاره
الان همه ی اون ناراضی ها از دنیا رفتند ؛ منتها این دو نفر هستند که روزهای مریضی و تنهایی شون رو ، به بدترین نحو و تنها ترین شکل ممکن میگذرونند .
و من مطمنم تو بعد اون کوچولوی مهمونت ، به خاطر ارامشی که بهش دست پیدا کردی ، خودت نینی دار میشی البته برای بار دوم.

بگردم الهی
بخدا نمیخواستم ناراحتتون کنم
مرسی مرسی

الهام یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 12:03

آفرین بانو...این بهترین تصمیمه...هیچ وقت این کار را نکن..امیدوارم اونی که قسمت واقعی خودت هست به زودی زود بیاد تو آغوش پر از مهر و عشق و درایتت...

متشکرررررررم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد